نازگل انصارینیا
شهلا حسینی
میشائیل حکیمی
میکل یوهانسون
جابهجايی اخير امكان و تجربههايی كه در اين مدت پشتسر گذاشت، ايدهی اصلی اين نمايشگاه را شكل داده است. با اينحال، هدف اصلی نمايشگاه اين بوده كه تجربه را امری صرفاً شخصی نبيند و به آن عرصهی پديداری مستقلی اشارهكند كه شرايط تجربه را فراهم میآورد و معناهای مختلف را رقم میزند.
آثار ميشائيل حكيمی از زاويهای خاص به شرايط پديداری يك تصوير میپردازند .«قاب» نام اثری است مستطيلشكل كه كادر مستطيلي ديگری از آن بريده شده و دريچهای برای تصوير فراهم كرده است .به عبارت ديگر، ابعاد تصوير پيشاپيش تعيين شده و تا حد زيادی نگاه آن كس را كه پشت قاب قرار بگيرد شكل خواهد داد. در اثر بعدی با عنوان «پن-شات»، از يك تكه كاغذپاره به عنوان شابلون استفاده شده و حركت منظم عمودی و افقی آن روی طوماری بلند، كاغذ رولی زيرين را به متر و معياری برای سنجش ارتفاع ديوار بدل میكند و بسته به ارتفاع ديواری كه روی آن نصب شده طول آن هم تغيير خواهد كرد. احتمالاً بسياری از كسانی كه در جامعهی مدرن امروز زندگي میكنند و بازنمايی انتزاعی كوه در نقاشیها و حركتهای دوربين در سينما را تجربه كردهاند، و البته شرايط آن را داشتهاند كه مخاطب هنر باشند، با ديدن نام اثر میتوانند نقش آن كاغذپاره را همچون منظرهای كوهستانی ببينند كه حركت آهستهی دوربينی آن را ثبت كرده است .به عبارت ديگر، اين سطوح تجربه كه مستقل از فرد فرد آدمها تقرر دارند، همچون آن كاغذ رول عمل میكنند و در اينكه چه نقشی شكل بگيرد و چگونه ديده شود، اثرگذارند .با اين حال، نبايد تصور كرد همهی انسانهای مدرن روی يك سطح تجربه قرار دارند يا تجربيات يكساني را از سر میگذارند .در واقع اين همان پرسشی است كه اين نمايشگاه قصد دارد به آن نزديك شود:آن «قاب»هايی كه معنا و منظره را رقم خواهند زد كدامند؟ برای مثال زندگی در كلانشهری همچون تهران چه شرايطي را از پيش تعيين كرده است؟ آيا تجربهی تمامی ساكنان اين شهر يكپارچه است و «تهران» بر همه به يك شكل پديدار میشود؟
طراحيهای نازگل انصارینيا با عنوان «تلاشهايی برای ساختن يك ديوار» زيرمجموعه پروژه مولتیمديای بزرگتری از اوست به اسم «تخريب ساختمان، خريد ضايعات» .موضوع اصلي اين پروژه، سيكلِ بیپايان «ساخت و تخريب» در تهران است كه اغلب آن را «ساختوساز» ميخوانند .انصارینيا با ثبت و تحليل تماميی مراحل تخريب يك ساختمان، شاهدی بدست میدهد از تغييرات سريع چهرهی شهر .اما مجموعهی حاضر در اين نمايشگاه تلاش میكند با بهكارگيری فرايند مهندسیمعكوس از تخريب به ساخت برسد .يك بلوك استاندارد سفالی در نرمافزارهای مهندسی شبيهسازی شده است و با وارد كردن پارامترهای فيزيكی نيرو، در همان فضای ديجيتالی تكهتكه میشود .سپس يك قطعهی شكسته شده و ناقص به عنوان واحدی برای ساختن يك ديوار بهكار گرفته شده است، تلاشي از پيش محتوم به شكست كه نشان میدهد نمیتوان از دل قطعهای ناقص به همان نتيجهی قبلی رسيد و چيزی در اين ميان از دسترفته است .البته در اين مجموعه فقط با نيروهای فيزيكی سروكار نداريم .با عيان شدن اسكلت اين بناهای ناقص، ميدان نيروی ديگری رويتپذير شده است كه «ساختوساز»ِ مداوم را به اجباری در زندگی امروز بدل ساخته است .در اين ميدان نيروي خاص، خانه بيش از آنكه «ماوايی برای سكونت» باشد، همچون «منبعی برای درآمد و سرمايهگذاری مداوم» پديدار ميشود؛ ميدان نيرويی كه در آن عدهای بهمنزلهی «صاحبخانه» و عدهای ديگر بهمنزلهی «مستاجر» پديدار خواهند شد و شرايطی پيش ميآورد كه از يك سو به انبوهِ «خانههای خالی» و از سوی ديگر به كمبودِ «جا»يی برای زيستن میانجامد.
ميكل يوهانسون، هنرمند سوئدی، دعوت ما را پذيرفت تا يكی از چيدمانهای خود را در امكان به اجرا بگذارد .طي تجربهی اسبابكشی ما با انبوه وسائلی روبهرو شديم كه جنبهيی زيباشناختی و كاركردیشان رنگ باخته بود و يكباره همچون «باری سنگين و هولناك» پديدار شدند .وقتيی با اين سوال دلهرهآور روبهرو شديم كه كجا بايد اين وسايل را «جا» داد، ناخودآگاه به ياد كارهای يوهانسون افتاديم .نگاه بازيگوش او از دل انبوه درهمفشردهی اشيا، بوم چشمنوازی میآفريند كه تصويری يكپارچه را شكل میدهد. با دقيق شدن در كار میتوان اشياء آشنايی را بازشناخت كه برای جاگرفتن در پازلِ يوهانسون، نظمی غيرمعمول يافتهاند و كاركرد هميشگي خود را از دست دادهاند :نمايش همزماني از فانتزیها و شرايط واقعی زندگی ما، كه يكی مدام گسترش میيابد و ديگری هر روز متراكمتر و فشردهتر میشود.
جعبههای شهلا حسينی عرصهای فراهم میآورند برای تأمل در مورد انسان بهمنزلهی موجودی كه درك او از زمان و مكان با ديگر موجودات متفاوت است. در جعبهی عمودی با دو حجم فرو رفته سروكار داريم، در يكی فيگوری با حجمی تيز و سنگين خانه كرده است و در ديگری ساعتی بدون عقربه .در پايين كار نوشتهای نصب شده كه به نظر میرسد فهرستی قديمی از مايحتاج روزمره باشد .اشاره به تاريخ و الزامات مادی زندگی در كنار ديگر جنبههای وجودی انسان، بار ديگر اين پرسش را طرح میكند كه چطور شيوههای متفاوتِ «بودن -در-جهان» تجربههای انسانی ما را رقم خواهند زد .در جعبهی مربعیشكل، بر روی دياگرامی از يكی از چرخههای فيزيولوژيك، كرهای با نخی ظريف معلق مانده است .كل اثر از يك طرف شبيه چشم است و از طرف ديگر جهانی را تداعی میكند كه میتوان در آن سكنی گزيد؛ به عبارت ديگر در اينجا با يك «چشم-جهان» روبهروييم .میتوان از منظر اين اثر، پرسش اوليهمان را چنين طرح كنيم :پديدههای مختلف از «چشم» هر يك از اين «جهان»ها چگونه پديدار میشوند؟
بازگشايی امكان را با اين نمايشگاه آغاز كرديم تا شايد اين پرسش اصلي را دنبال كنيم :چه اشكال ديگری از زندگيِ جمعي را میتوان زيست كه به تجربياتی ديگر منجر شود؟ كدام شيوههای با-هم-بودن را هنوز نيازمودهايم كه راه به امكانهايی میبرد كه در حال حاضر ناممكنند؟
سحر عسگری
آذر ۹۷