مریم جوادی به پس از واقعه میپردازد. زمینهی کار او قصابخانه است، جایی که خشونت در آن امری بدیهی و حتی سودمند است و قصاب همان کاری را میکند، که ما از او خواستهایم. عکسهای او گاهی با قصاب همدلی میکنند و گاهی با قصب شده. جزییاتی از هر دو را به ما نشان میدهند و آنها را با زیباییشناسی معقولی میآرایند، هر چند که در نهایت لایهای زرد و تاریک بر همهی آنها نشسته است.
کوئنتین تارنتینو در جایی میگوید که «خشونت یکی از سرگرمکنندهترین چیزها برای تماشاست.» دنیای معاصر، آستانه تحمل ما را بالا برده و ما هم حتما بارها در سینما، در برنامههای تلویزیونی، در اخبار، در مسابقات ورزشی، در بازیهای کامپیوتری و یا قطعات موسیقی رپ به تماشا و تایید خشونت نشستهایم. دیگرانی خشونت را به عنوان بستهای سرگرم کننده و جذاب در اختیارمان گذاشتهاند و ما هم سرگرم و به آن میزان که آنها خواستهاند، متاثر و یا سرخوش شدهایم. شاید بی فکر به اینکه بیشتر، بیشتر است و همهی آنها که با و بی دلیل ضربه میخورند، صورتشان از خون سرخ میشود و درد میکشند، ممکن است واقعا درد بکشند.
عکسهای جوادی، شاید ستایش و نقد همزمان همین درد باشند. او بیپروا خشونتی را به تصویر میکشد که ما نیز در بودنش سهمی داریم و از آن تصاویر دیدنی میسازد. هر چند که موضع شخصی ما، درمعنی شکل گرفته از این تصاویر در ذهنمان تاثیر گذار است، اما این عکسها ساده مصرف نمیشوند و نمیتوان تنها دوستشان داشت و یا فقط از آنها متنفر بود. آنها چیزی بیش از این میخواهند.
محمدرضا میرزایی
تیرماه ۱۳۹۵